از یک جایی که نمی دانم کجاست دور افتاده ام.
انگار زمین چرخیده و من جا ماندهام از چرخش زمین.
چهار ساعت دیگر ساعت زنگ می زند تا این فاصله را دوباره به منِ بی خواب یاد آور شود.
چقدر یک بار زندگی کم است برای خیال بافتن و چقدر زیاد است برای همین که باید باشد.
انگار زمین چرخیده و من جا ماندهام از چرخش زمین.
چهار ساعت دیگر ساعت زنگ می زند تا این فاصله را دوباره به منِ بی خواب یاد آور شود.
چقدر یک بار زندگی کم است برای خیال بافتن و چقدر زیاد است برای همین که باید باشد.
No comments:
Post a Comment