Friday, May 13, 2016

يكى از سرخوردگى بشرى اين است كه آدم دماغش بكند توى زندگى هنرمندانِ مورد علاقه اش و در شخصيتشان كنكاش كند. اسناد تاريخى نشان مى دهد كه در اين موارد، اغلب چيزى شبيه چلنج آب يخ اتفاق مى افتد.
ما يك آتليه گرافيك داشتيم كه يك پرتره عظيم از پيكاسو زده بوديم به ديوارش. همان روزها ترجمه كتاب "زندگى با پيكاسو" از زبان همسرش فرانسواز ژيلو در بازار بود و مادرِ دوست و همكارم، تازه خوانده بودش كه سرزده آمد دفتر ما.
چشمش كه به تابلو افتاد گفت چرا عكس اين مرتيكه پفيوز را زده ايد به ديوار؟! يا داشتيم تاريخ هنر مى خوانديم و حظ مى كرديم كه يكى مدرك مى آورد كه داوينچى يا ميكل آنژ پدوفيل بوده اند و اين هم سندش. بعد آدم توى رودربايسى گير مى كرد با خودش كه پس چرا انقدر دوست دارد اين بشر را.يا امروزِ روز، در حد همين شبكه هاى مجازى و فالو بازى با آدمها، بارها شاهد بوده ايد كه يك نويسنده يا هنرمند مورد علاقه تان، زير مطلب فاخرش طورى با ادبيات چيپ و زننده با آدمها كَل كَل مى كند، كه آدم نمى داند دم خروسشان را بچسبد يا قسم حضرت عباسشان را باور كند. يك روز هم مى گويند فلانى برق را اختراع كرده و اديسون سريع پريده ثبتش كرده به نام خودش.خيلى نبايد رفت توى بحر اين حرفها! وارد جزئيات شوى زندگى و علايقت تباه مى شود. بعد حتى هر بار كه مى خواهى برق را روشن كنى توى دلت مى گويى اديسون! اى بر پدرت...

2 comments:

  1. دوستی هر بار که یک گوجه فرنگی میگیره دستش خطاب به اون میگه آخرش ما نفهمیدیم تورو بخوریم برای سرطان خوبه یا بده یا اگه برای سرطان خوبه برای چی بده .......
    این یک جفنگ روزانه است که داریم حالا فک کن بریم تو این فکر که نیچه چه جور آدمی بوده
    😐

    ReplyDelete
  2. دوستی هر بار که یک گوجه فرنگی میگیره دستش خطاب به اون میگه آخرش ما نفهمیدیم تورو بخوریم برای سرطان خوبه یا بده یا اگه برای سرطان خوبه برای چی بده .......
    این یک جفنگ روزانه است که داریم حالا فک کن بریم تو این فکر که نیچه چه جور آدمی بوده
    😐

    ReplyDelete