Thursday, May 30, 2013


□ من چهار ساله ام. خجالتی و یواشکی نافرمان. ترکیب غریبی که با عقل جور در نمی آید.

□ هفت ساله ام. اسمم را می نویسم روی یک تکه کاغذ کوچک و با نخ می بندم به دم سنجاقک تا بروم هوا.

□ دوازده ساله ام، یک قورباغه ی نیم کیلویی را به زور می چپانم توی سطل کوچکم تا از شمال به تهران بیاورم.

□ چهارده ساله ام، مهمانها رفته اند. توی تاریکی، ته سیگار را از توی زیر سیگاری کش می روم و با آخرین پک از تراس طبقه ی سوم می اندازم پایین. صدای سوت پسر همسایه، ته سیگار را تا زمین همراهی می کند.


□ هفده ساله ام، کوچترین دانشجوی دانشکده ی هنر. به خرمهره ها و گیوه های هم دانشگاهی هایم با تردید نگاه می کنم و درمی یابم که از هنر چیز زیادی نمی دانم.

□ بیست و سه ساله ام. با موتور تصادف می کنم. چراغ های ماشین ها از نیم متری بالای سرم آرام عبور می کنند و من خیال می کنم چشم انداز مرگ چنین است.

□ بیست و هفت ساله ام. در بزرگراه ها از کنار بیلبوردهایم عبور می کنم و خیال می کنم شاخ غول را شکسته ام.

□ سی ساله ام. کلی خاطره را باید تفکیک کنم. نیمی از آنرا با اشک بایگانی می کنم برای تاریخ و نیمی دیگر را مثل قورباغه ی فلک زده ی دوازده سالگی به زور می چپانم توی سطل زباله.

□ سی و دو ساله ام. گنجشکهای پارک لوکزامبورک پاریس از کف دستهایم خورده نان برمی دارند.

□ هنوز سی و دو ساله ام مهر اقامت غیر قانونی میخورد کف دستم ، روی همان خورده نانها.

□ یک سال به کندی جان کندن گذشته است. حالا یک سی و سه ساله ی غیر قانونی ام در پاریس، با یک بغل نقاشی عظیم الجثه همه درها را می کوبم. یک نفر بالاخره قولهایی می دهد. برای حدودا سی و هفت سالگیم علامت قرار ملاقاتی توی دفتر غول پیکرش می گذارد.

□ روزهای سی و سه سالگی و روزهای غیر قانونی دارند دست به یکی می کنند تا مرا بکشند.

□ آه؛ هنوز سی و سه ساله ام و ظاهرا از دستشان قسر در رفته ام . ولی هواپیما قصد ندارد به خاطر رعد و برق روی "تورونتو ی قانونی" بنشیند. به جهنم!
این بیست دقیقه هم روی سی و سه سالگی.

□ خدای من! سی و پنج ساله ام با یک جوجه اردک طلایی توی دلم. برای اولین بار هدیه ی روز مادر می گیرم.

□ چهل ساله ام، عاشقم،
پسرک چهار ساله از کف دستهایم خورده نان می خورد و بالا و پایین می پرد. قلبش از هیجان تند تند می زند. مثل قلب گنجشکهای پارک لوکزامبورک. مثل قلب من.
و من دوباره چهار ساله ام؛ با اندکی تغییر و تصرف.





No comments:

Post a Comment