Wednesday, January 30, 2013

 
دوقلو یک واژه ترکی به معنای همزاد یا دوپهلوست که قطعا مورد ما دو تا، دوپهلو بیشتر صدق میکند.
ما حتی شبیه نبودیم، تو همیشه منطقی تر، درسخوان تر و عاقل تر بودی.
وقتی پنج ساله بودیم، نمیدانی در دلم چه فخری به تو میفروختم وقتی بدون کمک کتاب میخواندم و تو تازه با فتحه و ضمه و کسره های مامان روی کتابت به صفحه ی دوم رسیده بودی ... نمیدانستم که تا بیشتر گندش در نیامده باید همانجا در اوجم خداحافظی میکردم!... پیشبینی نکرده بودم که سالهای آتی تا چه حد کارم گیر تو خواهد بود.
تو در دبیرستان سوالهای نغز میپرسیدی و من از زیر مقنعه گوشهایم را میگرفتم تا مغزم را از این خُزَعبلات در امان بدارم.
غافل از کابوس همیشگی جزوه های ننوشته و درسهای تلنبار نخوانده و زندگی در خانواده ای که مادر دبیر بود و این تو بمیری از آن تو بمیری ها نبود!
شبهای سیاه امتحان تنها امید من تو بودی که یکی توی سر خودت میزدی یکی توی سر من تا این نیز بگذرد.

ناگفته نماند که در روزهای کودکستان چقدر تو سرت را می گذاشتی روی شانه ی من و خوابت میبرد و طبیعتا من هم در آن وضعیت امکان رفتن به دستشویی نداشتم و تاریخ هی تکرار میشد...
پس تا اینجا این به آن در!

اما از اینجا به بعد، جز عشق، چیز دیگری ندارم برای نوشتن.

خواهر ده دقیقه کوچکترم. ممنون که در کنارم بودی. ممنون که سالهای دوری را به جان خریدی تا اکنون چهل سالگیمان را در کنار هم تجربه کنیم.

نوشا ی خوبم
یک دنیا لبخند به تو تقدیم میکنم
تولدت مبارک!

No comments:

Post a Comment