Monday, February 24, 2014


هیچوقت نتوانستم خودم را متقاعد کنم که وسط تلفن های تبلیغاتی گوشی را قطع کنم. آدم است دیگر آنطرف خط.
هرچند من هم آدمم وسط یک خروار گرفتاری و تلفنی که بیست دقیقه یکبار زنگ می زند. اغلب سعی می کنم در کوتاهترین زمان ممکن بگویم ببخشید من اینجا کار می کنم یا بیبی سیترم.
بعضی وقتها هم این بیبی سیتر مدل تینیجرها کمی لات است. بستگی دارد چقدر تلفن بیوقت باشد. به ذهنم می رسد بیبی سیتر مودب تری استخدام کنم.
آقای هندی آنطرف خط می پرسد: لیدی کی برمیگردند خانه؟ می گویم دیر. خوشم میاید که در قالب لیدی قرار است انقدر دیر برگردم خانه. خیالم هم راحت است. با اینهمه خدم و حشم که تلفن ها را جواب می دهند لابد همه جا برق می زند وقتی برگردم. غذا هم روی گاز است. بچه هم با بیبی سیترش خوابیده.
چقدر اصولا خوش می گذرد.   
 
 
 

 

1 comment:

  1. کامنتم ربطی نداره به این پست ولی.... فقط می خواستم بگم اسم وبلاگتون خیلی قشنگه. همین.

    ReplyDelete